سرجلسه ، وقت نماز که می شد، تعطیل می کرد تا بعد نماز
. داشتیم می رفتیم اهواز . اذان می گفتند.
گفت« نماز اول وقت رو بخونیم .» کنار جاده آب گرفته بود.
رفتیم جلوتر؛ آب بود . آنقدر رفتیم ، تا موقع نماز اول وقت گذشت .
خندید و گفت « اومدیم ادای مؤمن ها رو در بیاریم ، نشد!!!
شهید باکری